مانداناماندانا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

فرشته های کوچک من

چندتا عکس

سلام. امروز هوا خنک تر از دیروز بود ولی همچنان گرمه. بچه ها رو گذاشتم مهد و با برادرم سری به دفتر زدم. از مهد رفتن ملینا خیلی ناراضیم. دو هفته ای هست به دنبال یه آدم مطمئن میگردم که صبحها بیاد پیش ملینا. از همکارای مهد هم کمک گرفتم ولی تا به امروز نتونستم کسی رو پیدا کنم. ملینا روز به روز شیطون تر و کنجکاوتر می شه. مجبور شدم با کمک ماندانا تمام کشوها و کابینتهای پایین آشپزخونه رو چسب کاری کنیم. چند روز پیش از ماندانا خواستم تا به ملینا ماست بده تا من آماده بشم و بریم خونه مامانم و نتیجه شده بود این   این هم چندتا عکس از عروسک مامان               ماندانا با کمک تراشه های الماس یاد گرفته بخونه...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام. همان طور که قبلا گفتم جشن تولد ملینا روز شنبه 19 مرداد برگزار شد. یک روز قبل از اون هم جشن عقد برادرم امید بود.  متاسفانه فقط فیلمهای تولد رو دارم. منتظرم تمام عکسهای تولد به دستم برسه تا گلچینی از انها رو واسه شما بگذارم.  دو روز بعد هم سفر 11 روزه ما به شیراز ، قم ، تهران ،اراک و شهرهای شمالی شروع شد. یک ایران گردی درست و حسابی بود. شیراز خیلی خوش گذشت. بیشتر هدفم این بود که تخت جمشید رو به ماندانا نشون بدم. روز اخر هم به همراه دوستان خوب خانوادگیمون ، آقا محمد و نجمه عزیز ، به هایپر استار بزرگ شیراز رفتیم که واقعا دیدنی بود. انصافا قیمتها هم خوب بود. اگه گذرتون به شیراز افتاد پیشنهاد می کنم حتما برید ببینید.  ...
24 شهريور 1392

تولدت مبارک عزیزم

روز 2 مرداد تولد یک سالگی ملینا بود. همون روز ملینا چهارمین اکو روپشت سر گذاشت. قلب کوچولوی نازنینم روز به روز بهتر و بهتر می شه. باور کردنی نیست که یک سال گذشت... گل کوچولوی مامان تولدت مبارک   روز عید فطر جشن تولد ملینا برگزار می شه...با عکس بر می گردم. ...
4 مرداد 1392

اولین سلام

خانه ای خواهی ساخت سر درِ خانه چراغی روشن روی سکویش گلدان گلی در دل خانه اجاقی دلگرم با حضور تو در این خانه چه جشنی بر پاست     سلام . اینجا خانه خاطرات من و دختران دلبندم ، ماندانا و ملینا، خواهد بود.خاطراتی که چه خوب و چه بد دوست میدارم. ...
22 تير 1392
1